متوکل عباسی پادشاه خونخوار عرب ، تیری برای شکار کبوتری انداخت و خوشبختانه تیر او خطا رفت وزیر او که بزرگ مرد رحیمی بود به متوکل ناخواسته احسنت گفت متوکل عصبانی گشت وخطاب به وزیرش گفت: آیا مرا مسخره می کنی؟جزای این حرفت را خواهی دید وزیرهم که ازگفته ی دل خود پشیمان بود در این لحظه به پادشاه بی رحم عرض کرد:مقصود من این بود که تو به کبوتر احسان کردی و خون او نریختی و بچه های او را یتیم نکردی و خدا را از خود راضی و خرسند داشتی متوکل از این حرف منفعل گردیده ومواضع وافکارخود رانسبت به حیوانات تغییر داد ودیگرسراغ شکارو آزار حیوانات نرفت
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
به وب سايت گروه حمايت از حيوانات شيراز خوش آمدید. اين وب سايت مخصوص شيرازي ها نيست. وظيفه همه ما در همه جا حمايت و حفاظت از حيوانات و محيط زيست است.
Home
|